لی لی لی لی حوضک نگار اومد آب بخوره افتاد تو حوضک .. مامان اومد نجاتش بده نتونس ،بابا اومد نتونس، خاله اومد ،دایی اومد ،عمه عمو . هیشکی نتونس خودش باید خودشو نجات میداد. تونست؟؟ . . ببین من میدونم مسخرهست. میدونم خیلی مشکلات بزرگتری تو جهان هست. ولی دغدغه ی من همینه و همین داره منو میکشه.
.
یه کیمیاگر تنهام که توی رویاهام از کپه ی هیزم درخت میسازم.