ول کن جهان را قهوه‌ات یخ کرد

دیدید بضی عطرا عجیب آدمو پرت میکنن تو یه خاطره ای!

چند روز پیش نشسته بودم رومبل تو سالن مشغول کاری ،ک یهو بوی عطری بینیمو نوازش کرد!! پرت شدم تو اون شبی که تو بغل تتل توی تخت تندتند نفس کشیدنامون . . .

(چرا منو تتل رابطمون عاشقانه نبود خیلی ؟! نیازمون بهم صرفا جنسی بود تا عاطفی.. همه اون شبا و روزایی ک توبغلش بودم سریع هورنی میشد . تا بش دس میزدم یا ک نگاش میکردم فرتی بغلم میکرد میبردم تو تخت!!یادم نمیاد یه بار تو تخت بخوابم رو سینش و اروم حرفای عاشقانه بزنیم )

خلاصه رومو برگردوندم دیدم آجیمه ، که از بادی اسپلش من زده بود.. بعده رفتن تتل ، دیگ ازون بادی اسپلش استفاده نکردم

******

امروز صب ک از خواب پاشدم هوا ابری -نیمه ابری - گرم -مطبوع بود .. خلاصه یه چی عجیب غریب بود

همش خاطراتی تو ذهنم تداعی میشد!! نمیدونم چ خاطره ای

تو کتابخونه دانشگاه دامادمون و خوندن برا کنکورتجربی؟ یا خونه اجی تو اتاق نی‌نی‌شون با پنجره باز و تک و تنها؟

یا ک تو حیاط خونه رو زیرانداز و خوندن زیست و ادبیات یا mba !!!؟؟

خلاصه تنها نقطه مشترکی ک بین ایناست ،تک افتادنمه از تو جمع :(

دیشب موقع خواب از فرط خستگی خوشحال بودم ک تنهام و تو بالین معشوقه ای عشقبازی نمیکنم و کسی مزاحم خوابم نمیشه و سریع میتونم بخوابم

ولی راستیتش اون ته مه های قلبم بدجور آغوش یکیو میخوام .

ای کاش ایقدتنها نبودم


برچسب‌ها:
تتل, دپرس
+ تــاریـخ ۱۴۰۲/۱۱/۲۶ ساعـت 15:30 به قـلـم |

عشق

✔️ تعبیر فال حافظ شما:
عمری است منتظر کسی هستی که به زندگیت سروسامانی دهد، اما حالا که نیت ایجاد یک تحول مثبت را در زندگی کرده ای بهتر است تردید نکنی و هرچه سریعتر به نیت خود جامه عمل بپوشانی، زیرا نگرانی تو در این موارد کاملا بیهوده است. اگر می خواهی به مقصود و مراد خود برسی اکنون زمان عمل رسیده. هرچه سریعتر آغاز کن که به بزرگی و عزت خواهی رسید.

+ تــاریـخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۵ ساعـت 22:13 به قـلـم |

تتل برگشت

یه سال تمام رو مخم کار کرد و زدش!

رفتیم تو رابطه و به هدف کثیفش(!) رسید و سه ماه بعدش تمام شد !

الان دو تا دوست معمولی شدیم :)

+ تــاریـخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۲ ساعـت 13:29 به قـلـم |

خب بالاخره تصمیم گرفتم برگردم اینجا و یه عرض اندامی کنم اونم بعد اندی سال!

اولش قرار بود دانشجو ارشد مهندس کامپیوتر باشم .

دیدم ازونجایی ک مشکل روانی دارم و بقول نویسنده روانشناس، درمان شو پهناور (!) ، رفتم سراغ خوددرمانی بهمین علت به کنکور ارشد روانشناسی بالینی تغییر مسیر دادم!!

وسط مسیر دیدم دارم به چوخ میرم و این مسیر به گروه خونی من نمیخوره ..

با کلی تحقیق و تفحص و شور و مشورت با جناب نفتی بزرگ(!!) تصمیم به ادامه مسیر در رشته MBA کردم و یه سال نشستم پاش و رفتم سرجلسه کنکور و به هزار روش موجود، برگه پاسخنامه رو با تناژهای جورواجور قهوه‌ای گرداندم

تااینکه نتایج اومد و از قضا قبول هم شدم اونم دولتی و یه شهر نزدیک تهران کبیر و رفتم یونی ارشد و 6 ماهی اونجا سر کردم و تا ایکه زد به سرم و ...

ادامه اش باشه برا بعد الان حسش نیس :)

+ تــاریـخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۲ ساعـت 13:16 به قـلـم |